لرستان این کهندیار دلیران نامدار در هر میدان رزم و رقابتی ، همواره پُر بوده است از استعدادها در هر زمینهای و این تاریخ است که گواه بر ماست …
چند سالی میشود که که ورزش استان بخصوص رشته پُر طرفدار فوتبال در سُکونی از حرکت جا خوش کرده است .
گرچه کور سوهایی دیده میشوند که متأسفانه در همان حالت جرقه خود خاموش میشوند .
اگر بخواهیم مشکلاتی را که در تداوم یافتن این ناکامیهای سریالی فوتبال استان اشاره داشته کنیم از الف تا ی آخر جای نقد و بررسی دارند …
از نبود زیر ساختها یا همان سخت افزارها تا دسترسی نداشتن به حداقلی امکانات اولیه و ضعف سیستم آموزشی که در مدارس فوتبال به مراتب خودنمایی میکند را میتوانیم از جمله عواملی در سیر رو به اُفول فوتبال استان قلمداد کنیم و در انتها مبحث مهم مدیریت فوتبال که از ارکان اصلی و بنیادین در سیر پیشرفت و توسعه فوتبال محسوب میشود را در اشارات خود خواهیم آورد .
متأسفانه مربیان مدارس فوتبال چه دوره و آموزش دیده و چه خودجوش وارد زمینه امر تخصصی آموزشی فوتبال شدهاند ، مسیر خود را خوب نمیشناسند یا به نوعی از مسیر آموزش و محتویات فصلبندی شده آن خارج شدهاند .
در نظام آموزشی فوتبال مربیان میبایست تفکیک و تقسیم بندی شوند در سطوحی که به عرض میرسانیم به خدمت گرفته شوند :
۱- مربیان آموزش فوتبال
۲- مربیان مسابقه فوتبال پایه
۳- مربیان مسابقات بزرگسالان
۴- مربیان استعدادیاب
۵- مربیان مدیر برنامه
و …
و همچنین سمتهایی از جمله مربی کمک آموزشی و مربی برنامهنویس و مربی بدنسازی و مربی روانشناس و مربی آنالیز و …
وقتی به نوع تفکیک غلط و اشتباه مربیان دقیق میشویم همه با هر عنوانی چه با مجوز و چه غیر ، خود را مربی مسابقات میپندارند .
حال تفکیک و درجه و سطح بندی و حتی تشخیص قابلیت نوع عملکرد این مربیان با نظام آموزشی فوتبال میباشد که میبایست این مربیان را غربالگیری کنند .
در نبود زیر ساختها و حتی کمی امکانات اولیه که همواره از مشکلات پایهای شهر و استان و حتی کشور میباشد به علت محرومیتهای منطقهای و عدم توسعهیابی نمیتوان انتظار بیموردی داشت
چنانکه در گذشته تعداد زمین چمن فوتبالی که موجود بوده است را با رشد حجمی جمعیت قیاس میکنیم تحت هیچ شرایطی همخوانی ندارند ( خارج از مبحث تخصصی سرانه ورزشی ) .
زیرساختهایی که نقش پایه و فنداسیون برای ساخت و بنای یک عمارت بزرگ و عظیم به نام فوتبال را دارند چنان ضعیف و کممقدار هستند که یارای تحمل این حجمه از بار را نخواهند داشت .
در گذشته بیش از نیم قرن یک استادیوم و زمین فوتبال وجود داشته و اینک هم همان زمین چمن آنهم به شکلی که روی آن فوتبال کردن یک رویا و آرزوی بزرگی شده است برای فوتبالیستها …
و این مشکل مرکز استان برای دیگر شهرستانهای استان لرستان نیز میباشد و گاهی هم میبینیم بدتر از گذشته بوده به عنوان مثال همین زمین چمن شهرستان پلدختر که دیگر جهانی شده است .
تصور اینکه فوتبالیستی از کمترین امکانات فوتبالی برخوردار باشد و حتی تیمهای فوتبالی در سطح استان از البسه مناسب گرفته تا ساک ورزشی و کفش استوک با کیفیت و حتی ظرف آبخوری و … هر ذهنی را میخراشد در شهر و استانی که محرومیت و فقر در آن به مراتب بیشتر از گذشته ریشه دوانیده و مردم را بیش از پیش به زانو در میآورد .
و این فقر است که استعدادهای ناب فوتبالی که همواره از گذشته وجود داشته و دارند را به نوعی از مسیر خارج کرده و سرگرم دل مشغولیهای خود میکند و حماسه افسانهایی مرگ پلنگ را تداعی کننده دارد …
مدارس فوتبالی که در سطح استان لرستان فعال هستند را اگر بیاییم به خوبی ارزیابی کنیم تحت عنوان کارگاههای تولیدی بازیکن با اینکه تعداد این مدارس همواره بالاتر میرود اما سطح کیفی کارآموزان فراوان فوتبالی آنان به مراتب پایینتر از سطحی میباشد که یک نوجوان و جوان در کوچه و خیابانهای قدیم فوتبال گُل کوچک با توپ پلاستیکی انجام میدادند .
و نمونه آن را که تمامیت سیستم مدیریتی آموزشی فوتبال شهر و استان و کشور را زیر سئوال میبرد از گذشته تا به کنون داریم همچون آقای علیرضا بیرانوند و حتی آقای وحید امیری که تعداد مسابقات فوتبالی ایشان در سطح شهر و استان به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد و این در حالیست که استاندارد هر نوآموز فوتبال در طول یک سال و فصل فوتبالی خود میبایست بیش از ۵۰ مسابقه را انجام داده باشد .
و این شکل دیگری از نا باروری فوتبال ما میباشد که بازیکنان نه تنها به معنی کلمه آموزش ندیده بلکه بدون تجربه یا با کمترین و حداقلترین تجربه در بین راه رها کرده و این سیکل ناقص و ابتر از تولید همواره تکرار میشود .
اینجاست که هیچ مربی در تمام سطوح کشوری حاضر به خدمت گرفتن چنین بازیکنان بیکیفیت و کمتجربه نمیشود مگر اندک بازیکنانی استثنایی که تعداد آنان هم آماری را دستخوش تغییری نمیدهد .
در چنین شرایطی ضعف و فقر آموزش به مراتب سایه خود را سنگینتر از قبل میگستراند و نوع عملکرد و بیلان کاری مدارس فوتبال را مورد آماج حملات خود قرار میدهد و در نقطه مقابل مرگ فوتبال خیابانی و نبود زمینهای خاکی سینه در سینه آموزش نداشته کرده و این فاجعه فوتبالی به وجود میآید .
در اندک زمانهای گذشته ( بیش از دو دهه پیش ) به بالا بودن تعداد مسابقات فوتبالی رسمی و محلات که همهگیر بود استعدادهای فوتبالی خیلی زود و به خوبی به چشم می آمدند و در نوع خود جالب بود که مربیان برای جذب این بازیکنان رقابت داشتند و همین شکل انتخاب و رقابت بین خود بازیکنان مستعد وجود داشت و در این رقابت دو عامل انگیزه و کیفیت به خودی خود نقشی سازنده پیدا میکردند .
اما نقش اساسی مدیریت در فوتبال شهر و استان احتمال میرود از دیگر چالشهای موجود در تداوم ناکامیهای فوتبالی به شمار آید که به شخصه به ضعف یا قوت آن هیچ گونه اعتقادی نداریم گرچه نقش نظارتی آن میتواند به مراتب سازندهتر باشد بر روال برنامهریزی آموزشی برای مدارس فوتبال و همچنین برگذاری بیشتر مسابقات که البته از تدبیر علمیتجربی ریشه میگیرد که پرداختن به آن همچون پرداختن به مدیریت فلج شده کشور است که بود و نبود امکانات هیچ تأثیری بر روند رو به بهبود آن نخواهد داشت چراکه این امکانات و تأمین اعتبارات و اختیارات و خلاقیتها میباشد در چارچوب که نوید بخش توسعهیافتگی فوتبال است .
از جمعبندی مطالب فوق میتوانیم ضعف در کلیات فوتبال را رسم کنیم .
با شرایط فوق در سطح شهر و استان نسبت به جمعیت و تعداد فوتبالیستهای فعال ما چند بازیکن باکیفیت برای مسابقات سطوح بالاتر خواهیم داشت ؟!
آیا این آمار و ارقام یک انسداد کاری و تولید برای فوتبال شهر و استان لرستان و حتی کشور نیست ؟!
وجود این شرایط است که مربیان غیر بومی را بر آن میدارد که از بازیکنان لرستانی استفاده نکنند و این روند انتخاب را میتوانیم برای مربیان بومی که خارج از استان مشغول به فعالیت هستند را هم بر شماریم که از به خدمتگیری بازیکنان بومی با اکراه سر باز میزنند .
تا همین چند سال پیش بازیکنان بومی بودند که به دیگر شهرهای مجاور مهاجرت فوتبالی میکردند که متأسفانه اغلب آنان به شهر و استان عودت گردیدند گرچه چند فصلی را در نقش بازیکنانی نه در ترکیب اصلی برای دیگر شهرها به فوتبال پرداختند اما در سطوح پایین و ضعیفی .
باید قبول کرد بازیکن حرفهای شدن نه به حرف است و نه به شعار دادن ؛
بازیکن حرفهای قبل از اینکه خود را حرفهای معرفی نماید میبایست تفکر حرفهای داشته باشد و این تفکر حرفهای بودن را میبایست در آموزشهای ابتدایی کسب مهارت کند که تأسفبار است اغلب باریکنان بومی ما از داشتن تفکر حرفهای محرومند که خود سرفصلهایی در دل خود دارد مهم و ارزشمند …
اینجاست که هیچ مالک و یا سرمایهگذاری و مربیان حاضر نیستند روی این گونه بازیکنان بسیار آماتور انگشت گذاشته و به خدمت بگیرند .
کافیست آمار بازیکنان شاغل در لیگ برتر و لیگ یک و حتی لیگ دو داشته باشیم که از کدامین استانها هستند و تعداد بازیکنان لرستان در پایینترین سطح میباشد که به احتمال تعداد انگشتان یک دست هم نمیشوند .
به دلایلی که ذکر شد برای تیم فوتبال خیبر و مالک و سرمایهگذار آن و همچنین سرمربی و سرمربیان احتمالی آینده این تیم نقش و جایگاهی برای اینچنین بازیکنان بومی وجود ندارد چراکه در این سطوح از فوتبالیستهایی استفاده خواهد شد برای به میدان رفتن و مسابقه دادن و نه آموزش دیدن چراکه چنین جایگاههایی برای آموزشهای اولیه هزینه و زمانی صرف نخواهد شد که به دور از عقل و خِرَد مدیریتی نیز محسوب میشود و زمانبر …
در شرایط مسابقه ما مربیان اصلاح اشتباهات را داریم و ممارست در کار با بهترین میزان آمادگی بدنی و ذهنی و هماهنگی تیمی و نه زمان گذاشتن و از تمرکز لازم خارج شدن جهت آموزش تکنیکهای اولیه و تاکتیکهای عمومی و ارشاد بازیکنان جهت رعایت پارهای معقولات فوتبالی از جمله نگهداری خود در شرایط قبل از مسابقات و حین مسابقات و بعد از مسابقات و …
اشارهای کنیم به سخنی از مربی و معلم همواره جاوداننام زنده یاد ناصرخان میرزایی که میفرمودند :
بازیکن همچون سواری جنگجو میباشد از زره و شمشیر و خنجر تیز شده گرفته تا تیمار کشیدن و نعل اسب و واکس زین آن …
به راستی چنین بازیکنانی در شهر و استان ما نه فقط نادر هستند بلکه کیمیایند …
با تشکر
قِسمی کوچک از یک کارآموز مربیگری فوتبال
وحید جمالیکیا