دیپلماسی ورزش در توسعه روابط بینالملل جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی دارد؟چقدر توانسته ایم از طریق برندسازی و پرستیژ بینالمللی،توسعۀ فرهنگی،توسعۀ سیاسی توسعۀ اقتصادی،مبارزه با انزوا و تحریم، صلح و دوستی،وحدت و همگرایی ملی، تعاملات رسانهای،توسعۀ قدرت هوشمندانه و… به جایگاه واقعی خود در ورزش دنیا دست یابیم؟ چرا استراتژی واحدی در زمینه دیپلماسی ورزش نداریم و با دید«حیات خلوت»به ورزش،بسیاری ازفرصتها رابرای توسعه روابط بینالملل خود از دست داده ایم؟چرا به این نکته توجه نداریم که ورزش و فعاليت هاي آن از يک فعاليت بدني يا نوعي تفريح و سرگرمي فراتر رفته و به طور گسترده در سراسرجهان رواج پیدا کرده و بين المللي شدن بسياري ازرشته های ورزشی موجب شده تا کشورها از این رقابت ها براي پيشبردمنافع ملي وتحقق اهداف سياسي و بين المللي خود استفاده کنند و در اين چارچوب است که مفهوم ديپلماسي ورزشي در کنار انواع ديپلماسي هاي ديگر معنا پیدا کرده است.
در خصوص کشورمان باید گفت؛ گرفتن ماهی از آب گلآلود بهترین تعبیر برای کارهایی است که بدخواهان ایران طی این مدت انجام داده اند. محروم شدن تیمهای ایرانی از میزبانی در مسابقات بین المللی،تشکیل پرونده در محاکم قضایی ورزشی،تشکیل پویش های مختلف برای تحریم ورزش ایران، دسیسه کشورهای عربی،سیاسی کاری و تصمیمات ناحق ارکان ورزش آسیا و جهان و … نشان از ضعف دیپلماسی ورزشی ما دارد و ناگفته نماند اجرای چنین سناریوهایی خسرانهای فزونتری را به ما تحمیل خواهد کرد و تازمانی که خطمشی روشن و شفاف،افزایش دانش لازم در این زمینه،بالا بردن ظرفیتهای بالقوۀ دیپلماسی فرهنگی ورزشی و… هدفمان نباشد و به دنبال تحقق اهداف دیپلماسی ورزشی از طریق میزبانی و حضور در رویدادهای بینالمللی،اعزام مربیان و ورزشکاران،بستر رسانۀ ملی، استفاده از ستارگان و نخبگان ورزشی، عضویت هدفمند در مجامع بینالمللی نداشته باشیم همچنان باید شاهد عدم موفقیت های بزرگ باشیم. به امید روزی که حقمان را پایمال نسازند.
رامین جاهد