هوچیگری کن تا کامروا گردی؛
این بگم بگم را فقط یکبار بگو!
لیگ برتر و لیگهای دسته یک، دو و سه به پایان رسید، اما در این بین به یک مورد، کاملا واقف شدیم که دیگر، فوتبال پاک در کشورمان فقط در حد شعار و حرف است، البته در فوتبال ما ضرب المثلِ «هوچیگری کن تا کامروا شوی» هم دیگر باب شده و شاید تنها دستاورد لیگِ بیستم، را بتوان به نام آن ثبت کرد، گویا آن طور که مشخص است، اینجا هرکس بیشتر داد و فریاد کند، موفقتر است و هرکس بیشتر هوچی کند، محترمتر است!
لیگ آزادگان با صعود تیمهای فجر سپاسی شیراز و هوادار تهران به پایان رسید، خیبر خرمآباد هم که جزو مدعیان صعود محسوب میشد، به رویای لیگبرتری شدن دست نیافت و حضورش در لیگِ یک، حداقل برای یکسال به تعویق افتاد! درخصوص شرایط خیبر، به اندازه یک مثنوی هفتاد من سخن بسیار است، از تغییراتِ متعدد و گسترده تیم در کادرفنی تا چندین ابهام دیگر که در آینده نزدیک به صورت مفصل به آن خواهیم پرداخت، اما نحوه ورود و خروج جناب «عبداله ویسی»، از آن دست مواردی بود که دیگر نمیتوان از آن گذشت.
این نگارنده، برای شخصِ عبدالله ویسی ارزش بسیاری قائل است، زیرا مدتی عنوان سرمربی خیبر را یدک میکشیده و بس! اما اتفاقاتی که جنابشان در خیبر رقم زد، مواردی عجیب و زننده بود که قلب فوتبال لرستان را به درد آورد.
در ابتدا باید بپرسیم که جناب ویسی با چه کارنامهای تیم را برای صعود به لیگ برتر تحویل گرفت؟ با استناد به عملکردِ فراتر از فاجعه ایشان در پیکان، صبا و سپاهان یا قهرمانی ابر و باد و مه و خورشید فلک با استقلال خوزستان که دیگر هیچ جا تکرار نشد؟ مگر میشود تیمی به شایستگی خیبر در یک فصل، یک اشتباه را چند بار تکرار کند و یک تیم همهچی تمامِ متمول را با انتخاب های عجیب و غریب به مربیانی ناکارآمد بسپارند؟
این مربی میلیاردی در نیم فصل اول همه نتایج را بر گردن سرمربی پیشین انداخت اما در نیم فصل دوم، به شکل بسیار عجیبی با جذب چند بازیکن به یک باره روند صعودی گرفت که الله اعلم!
به شکل حیرتآوری، در بازی با هوادار دروازه بان مظنون اصلی اسم گرفت و در بازی با شاهین و مس کرمان هم فریاد بگم بگم این مربی همه را تا پایان فصل همه را به سکوت دعوت کرد که بیایید و بگیرید که آقا عبداله می خواهد افشاگری کند که البته اینبار جای افشاگری، هوچیگری کرد! البته بارها از این بگم بگم ها در عالم سیاست، ورزش و هنر دیدهایم اما گویا ناگفتهها همچنان باقی است.
نکته حائزاهمیت اینجاست که، جناب ویسی دو روز پس از مصاحبه خود در پایان بازی مس برکنار شد و با گردن کج از اینجا مانده و از آنجا رانده، در کنار مالک ایستاد و گل دادند و شیرینی گرفتند!
حال پرسش اینجاست، مگر نگفتید اعدامم کنند هم ناگفتنیها را از اتفاقات پشت پرده می گویم؟ طرف اتهامات شما که بود؟ مخاطبتان از گفتن آن سخنهای با موضوعِ پاک و ناپاکی فوتبال چه کسانی بودند؟ چرا نمی گویید در بازی مس و خیبر چه گذشت؟ چطور بعد از آن بازی و پس از شکست صدای شما درآمد؟ چطور سرمربی تیم حریف عصر روز قبل قاطعانه از فتح خیبر صحبت می کرد؟ جناب ویسی برای یکبار هم که شده، این بگم بگمها را بگو تا خیلی از این مسائل مشخص شود…
هوچی گری کن تا کامروا شوی
- نویسنده : فرشید گله داری
- ارسال توسط : فرشید گله داری
- منبع : هواداری نیوز
- 760 بازدید
- بدون دیدگاه